بمناسبت روز کارگر ما دو روز تعطیل بودیم و ما شب جمعه مهمان داشتیم. خاله نسرین ایناو عمه امیره اینا و مامان شهلا اینا و فریما. اون روز من خیلی خسته شدم چون از ساعت ۹ تا ۱۲ شب یکسره سرپا بودم و غذا درست می کردم و تو هم انصافا" خیلی شیطونی کردی. طبق معمول هم شام نخوردی و خوابیدی............. صبح هم که از خواب بیدار شدیم خونه رو جمع و جور کردم و از آنجایی که غذا زیاد درست کرده بودم برداشتم و با هم رفتیم خونه مامانی و اونجا با هم خوردیم. مامان هم برای تو آش رشته درست کرده بود چون تو عاشق آش رشته و آبگوشت هستی. تو همه دو تا پیاله خوردی. هلیا هم اونجا بود و با هم بازی کردید. بعداز ظهر هم با هلیا و خاله سافطی رفتیم سرزمین عجا...